
بعد از قیام خونین سال ۴۲، مردم ایران روزبهروز به سمت انقلابی پیش رفتند که نوای «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بیشازپیش برایشان رساتر میشد، بعد از اتفاقات شهرهای بزرگ کشور، مردم شهرهای کوچک نیز باسیل جمعیت انقلابی همراه شدند تا جایجای ایران، همصدا شوند و کابوس ۲ هزار ۵۰۰ ساله را برای همیشه به فراموشی بسپارند.
به گزارش جودو وازا از بجنورد، صدای مبارزات مردمی در بجنورد در نیمهی دوم سال ۱۳۵۶ شمسی به گوش شنیده میشد، مردم این شهر که خبر مبارزات مردم سایر شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد، قم و تبریز را شنیده بودند، احساس تکلیف کردند اما نقش شهادت آقا مصطفی خمینی در بیداری مردم بجنورد نیز انکارناپذیر است بهطوریکه همین رخ داد باعث بیداری مردم شد و همین دلیل بود که امام این شهادت را از الطاف خفیه الهی برشمرد. معنی این جمله رازمانی میتوان فهمید که برگزاری مراسمات عزاداری فرزند امام باعث شد تا نوای انقلاب به گوش سایر مردم هم برسانند. مطالبی که در زیر میخوانید بخشی از کتاب تاریخ انقلاب، نوشته محمدعلی پروان است که به شرح حوادث انقلاب در بجنورد پرداخته است. فرزند ارشد حضرت امام آقا مصطفی به اقرار آشنایان ایشان و کسانی که در حوزهی نجف با ایشان محشور و مأنوس بودند از امیدهای آیندهی حوزههای علمیه به شمار میرفت او دارای هوشی سرشار و آگاهیهای وسیعی درزمینهی علوم اسلامی بود بهگونهای که باعث حیرت اطرافیان میشد او مدتها در حوزهی نجف تدریس میکرد و با اساتید بزرگی سابقهی دوستی و مباحثه داشت. در آبان ماه ۱۳۵۶ ناگاه اعلام خبر شهادت ایشان دوستان و پیروان امام را متوجه توطئه بزرگی ساخت که هدف از آن شاید هشدار به امام برای پرهیز از ادامهی مخالفت با رژیم شاه و نیز ایجاد رعب در اطرافیان ایشان بود. شهادت حاج آقا مصطفی از الطاف خفیه الهی بود امام از این واقعه تحت عنوان الطاف خفیه الهی یادکرد و اگر بهدقت به دستاوردهای این جریان و حرکتهایی که در ایران به بهانهی مراسم چهلم شهادت ایشان در شهرهای مختلف برگزار شد دقت نماییم، بیشتر به مفهوم این سخن پی خواهیم برد.
سید علی هاشمی یکی از مبارزان انقلابی دراینباره چنین میگوید: مقارن شهادت حاجآقا مصطفی، ما در مدرسه حجتیهی حوزهی علمیهی قم بودیم که مدرسه تعطیل شد و تعزیه برگزار شد و در مسجد اعظم قم شعارهایی داده شد و در چهلم تظاهرات شد و با دخالت نیروهای دولتی عدهی زیادی ازجمله من دستگیر شدیم بدجوری اهانت میکردند؛ حرفهای زشت میگفتند ما را از جلوی مسجد اعظم گرفتند و یکسره به شهربانی قم بردند و مورد بازجویی قراردادند بیشتر نیروهای شهربانی بودند. اما بعدازاین وقایع بود که حرکتها در بجنورد شروع شد و با رسیدن اعلامیههای حضرت امام و تکثیر و توزیع آنها زمزمههای مخالفت آمیز آهنگ تندتری به خود گرفت. موسیالرضا ثروتی دراینباره چنین میگوید: فردی از اهالی قم که در بجنورد سکونت داشت و همسایهی ما هم بود اطلاعات بیشتری در این زمینه در اختیار مردم قرار میداد ولی بهقدری فشار رژیم و سازمان اطلاعات زیاد بود که مردم کمتر جرئت میکردند حرکتی عمومی را انجام دهند ولی اعلامیهای در همین رابطه در اینجا چاپ و توزیعشده بود. در ستاد مرکز اسناد انقلاب اسلامی به شماره ۹۲ و تاریخ ۱۳۵۷/۲/۱۶ چنین آمده است: به گفته عبدالعلی جعفری از روحانیون مدرسه علمیه سلطانیه شخصی به نام شیخ ارحامی که اصالتاً بجنوردی و در قم ساکن است، این شخص یک نوار مربوط به شهادت پسر امام خمینی در عراق و چند جلد کتاب از علی سبزواری به من داد که من آن را کپی کردم و به چند نفر دادم و آنها گوش دادند. شخصی به نام ارحامی که نام کوچک او نامعلوم است از اهالی بجنورد است و در مسجد امام قم تحصیلکرده و پخشکننده نوارهای مخالف در شهرها و بجنورد است. طلبه عباس دبیری اهل قریه طراقی بجنورد که در طبقه دوم مدرسه علمیه سلطانیه سکونت دارد تعدادی نوار دکتر روحانی که در شب چهلم پسر خمینی در قم بوده و خبر رفته دارد و برای اینکه کسی متوجه نشود، کلیه نوارهای خود را به نام کافی نوشته. حجةالاسلام محمدی مقدم معتقد است که این قضیه هم طبیعتاً در بجنورد نیز در صفوف نماز مطرح میشد و در کلاسهای درسی هم بهصورت رمز و راز طرح میگردید ولی به این صورت که مجلسی برپا کنند نبود؛ زیرا ساواک رخصتی به برپایی چنین مجلسی نداده و واکنش ظاهری نیز انجام نگرفته بود. به اعتقاد اکبر گلیانی موضوع فراتر از این بود او دراینباره چنین میگوید: فعالیت اصلی ما از زمان شهادت حاجآقا مصطفی خمینی شروع شد. برادرها در مدرسه علمیه با حاجآقا مهماننواز صحبتهایی کردند که البته من در آن جلسه حضور نداشتم تصمیم گرفته شد مجلس ترحیمی به مناسبت شهادت ایشان در مدرسه سلطانیه برپا شود مقدماتی لازم بود و یکی از مهمترین مواردش این بود که مجلس ترحیم چگونه به اطلاع مردم برسد که ساواک غافلگیر شود. دعوتنامههایی که بهصورت دستنویس بود توسط دستگاهی تکثیرشده بود شبها بشدت گشت برقرار بود از وقایع قم خاطرجمع بودند. صبح موقع اذان دعوتنامهها را در خیابانهای شهید بهشتی و شریعتی فعلی در داخل منازل یا قسمت قفلهای مغازهها انداختیم خوشبختانه مردم آمدند و مجلس هم برگزار شد. بعد از پخش اعلامیه شعارنویسیها افزایش یافت بههرحال بعد از پخش این اعلامیه و برگزاری مجلس در مدرسه سلطانیه بود که شعارنویسیها گسترش یافت، در مسیر جاده بجنورد به جنگل گلستان بر روی تابلوهای مسیر و یا دیوارهای پمپبنزین کریک یا رباط شعار مینوشتند در تابلوی بزرگی در مسیر نوشتهشده بود: کمبود نفت و بنزین! البته این اقدام آنان موردحمایت مسافران رهگذر نیز قرار میگرفت اصغر جمالی در این مورد چنین میگوید: بعد از شهادت حاج مصطفی خمینی مسائل بر محور امام میچرخید یعنی جز امام چیز دیگری مطرح نبود و تمام حرکتها به تبعیت و حمایت از حرکت امام بود. او در قسمت دیگری از گفتههایش چنین میگوید: من شهادت آقا مصطفی خمینی را از یکی از دانش آموزان دبیرستان همت – که حالا شهید شده به نام برات نامور شنیدم و راهپیمایی ۱۹ دی قم را هم او گفت. از سال ۵۳ از سؤالها و اشعاری که برخی دانش آموزان مطرح میکردند بیداری آنان معلوم بود. شهید نامور اطلاعات خودش را به من گفت و او نیز این اطلاعات را از یک گروه در اصفهان که نامور با آنها مرتبط شده بود به دست آورده بود.
درمجموع به علت برپایی مراسم چهلم ایشان یا چهلم شهدای قم و تبریز، مبارزه در بجنورد وارد مرحلهی جدیدی شد و این آغازی مستمر و بدون انقطاع تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ بود. واکنش علما و روحانیون بجنوردی در برابر مقاله رشیدی مطلق، قیام ۱۹ دی قم و قیام ۲۹ بهمن تبریز شنبه ۱۷ دیماه ۱۳۵۶ همزمان با جشنهای مربوط به آزادی زنان و کشف حجاب و به دنبال مراسم مختلفی بود که در غالب نقاط کشور بهمنظور تجلیل از شخصیت مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی برگزارشده بود. روزنامهی اطلاعات در مقالهای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم فردی بانام مستعار احمد رشیدی مطلق حضرت امام را فردی ماجراجو بیاعتقاد و وابسته به مراکز استعماری و قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار معرفی کرده بود که مخالف اصلاحات موردنظر شاه و نمایندهی خوانین است و از او با القابی چون سید هندی یادشده بود. در شهر قم روز بعد درس نماز جماعت و منبر تعطیل گردید. مدرسه خان مرکز جمع شد و جمعیت بهطرف منزل آیات عظام به راه افتاد شعارهای درود بر خمینی و مرگ بر حکومت پهلوی در شهر طنینانداز شد روز دوشنبه ۱۹ دی با دخالت نیروهای نظامی انتظامی و امنیتی و حتی پاسگانها قریب چندین نفر به شهادت رسیدند و با تیراندازیهای پیدرپی دهها نفر نیز مجروح شدند. در چهلم شهدای قم در تبریز با صدور اعلامیه مراجع و علما ازجمله آیتالله قاضی و اعلام تعطیلی مجالس ختمی برگزار شد ولی با محاصرهی محل برگزاری تجمع بیمارستانهای شهر از کشتهها و مجروحین انباشته شد و مردم با شکستن شیشهی بانکها به آتش کشیدن سینماها و مشروبفروشیها به ساختمان «حزب رستاخیز» حمله کردند و اتومبیلهای زیادی را به آتش کشیدند. حجتالاسلام علیاصغر ایزدی که در رخدادهای قم حضورداشته و ناظر وقایع بوده است، چنین میگوید: بعد از درج مقاله در روزنامهی اطلاعات ما راهپیمایی را دیدیم نرفتیم، ولی تماشا کردیم در مدرسه خان مرحوم آقای ارحامی با یکی از دوستان دیگر رفتند توی همان جمعی که راهپیمایی کردند و داخل میدان آستانه آنها جلوی در فیضیه و نزدیک حرم بودند ما هم در چندمتری تماشاچی بودیم تا مأمورین رسیدند اینها هم جمعشان کم بود متفرق شدند برنامه این بود که بهعنوان اعتراض جلوی در منزل مراجع جمع شوند. طلبهها به فکر راهاندازی راهپیماییهایی شبیه قم در بجنورد بودند من و طلبههای دیگر مثل آقای ارحامی در مراسم تعزیهی شهدای راهپیماییها در قم به همین مناسبت شرکت میکردیم بعد از مدتی به فکر افتادیم که این جریانات را به بجنورد منتقل کنیم و بانی این جریان آقای ارحامی شد. ایشان پیشنهاد داد به ما و آقای ایوبی و آقای کریمی ما هم دیدیم وظیفهی شرعی است و قرار بر این شد که هرچند وقت یکی از این نوارها و اطلاعیههایی که به دست میآید را انتقال بدهیم بهمرور دوست و رفیقهایی پیدا کردیم و قرار شد نوبتی به این کار اقدام کنیم. در مورد شیوه کارشان و اینکه این امکانات در شهرستان چگونه توزیع میشد چنین ادامه میدهند: آقای حسین معصومیان یا حاجی بابایی با آقای شادمهر جمعی بودند که ما اعلامیهها را به اینها میدادیم و اینها بعد از مدتی به مرحوم طالبزاده میدادند و اینها وظیفه داشتند که این اطلاعیهها را تقسیم کنند. محسن مهرجو در این زمینه میگوید: بزنند یا به افرادی که میشناختند بدهند. بعد از جریان ۱۹ دی اطلاعیه اینها زیاد بود توی محله خان و حجتیه – در قم – پر بود. میآوردیم توی بجنورد میدادیم دست یک فردی، خدا رحمتش کند! خیلی فعال بود. او حاج علی طالبزاده بود. هرچه داشتیم به ایشان میدادیم. خیلی شجاع بود توی پادگان بود و هزار کلک میزد و فرار میکرد، و میآمد کار میکرد. در جریانات قم حاج سید على هاشمی که از طلاب بجنوردی مقیم قم بود. بازداشت و ۶۱ روز در زندان عادی با سیگاریها آدمکشها در یک محل نگهداری شد. وضع زندان به لحاظ بهداشتی بد بود و چون هر یک از زندانیان رادیویی جیبی در اختیار داشتهاند به ترانههای مبتذل گوش میدادند علاوه بر این اعتیاد برخی زندانیان عذاب روحی فراوانی را برای مبارزان به دنبال داشته است برخورد پاسبانها بسیار خشن بوده است.
آقای ایوبی از طلاب فعال بجنوردی قم بود که اطلاعیههای حضرت امام را تهیه میکردند و به بجنورد میفرستادند به اعتقاد حجتالاسلام محمدی مقدم مقاله رشیدی قبل از رسیدن به بجنورد در دورترین دهات ایران نیز اثر خود را برجای گذاشته بود. ایشان میگوید: اگر شمال خراسان را در نظر بگیرید، شاید آگاهترین مردم باشند. اینطور نیست که این موج آنجا را نگرفته باشد. من در بجنورد میدیدم که دو سه نفر در جایجای خیابان از مقاله سخن میگفتند و بهوضوح نسبت به قشر مذهبی بیشتر تأثیر داشت تا آنها که به مذهب بیتفاوت بودند. موسیالرضا ثروتی میگوید: در ارتباط با مقاله رشیدی مطلق در همینجا هم بین نسل جوان انقلابی بحثهای بسیاری زیاد صورت گرفت و نیز راهپیمایی برپا شد که سه چهارراهپیمایی بعد از همان زمان برگزار میشود که ما با گروهی ازاینجا رفتیم و درراهپیمایی مزبور شرکت کردیم. اما در بجنورد چه گذشت؟ در نیمهی اول ۱۳۵۷ راهپیماییهای مختلفی در این شهر برگزار شد. دریکی از این راهپیماییها که دانشجویان انستیتو در همین زمان به راه میاندازند، در ادامهی مسیر در سرتاسر خیابان چمران فعلی بهطرف میدان کارگر فعلی – سربازان گروهان ژاندارمری و ارتش خیابان را بسته و محاصره کرده بودند. آنها حتی سر کوچهها را همبسته بودند. یکی از دانشجوها مقالهای تهیهکرده بود که قرائت کرد و چون احتمال درگیری وجود داشت قرار شد راهپیمایی قطع شود. هدف در این راهپیمایی اعتراض به شهادت شهدای تبریز در مراسم چهلم بزرگ داشت آنان بود درراه بازگشت به انستیتو در چهارراه خوشی عدهای از سربازان با باطوم به آنها حملهور شدند که درنتیجه عدهای مجروح و گروهی دیگر دستگیر شدند. قرار بر این شد که راهپیمایی عمومیتر دیگری برگزار و از مردم بیشتری دعوت شود تا به همراه روحانیون در آن شرکت کنند. در راهپیماییهای اخیر بیشتر دانش جویان و دانش آموزان شرکت کرده بودند. درراهپیمایی بعدی که چند روز دیگر از میدان ۶ بهمن (شهید فعلی) بهطرف ۱۷ شهریور فعلی برگزار شد نیروهای ژاندارمری شهربانی و پادگان اقدام به مقابله کردند که همزمان با آن شعارها اوج گرفت توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد، مرگ بر ساواکی در اینجا بود که از طلاب ملبس به عبای روحانیت هم به جمعیت اضافه شد و با تشویق آنان به مقابله درگیری شدیدتر شد. در محل کلانتری ۱۱ فعلی درگیری بسیار شدید شد و پاسبانها مبادرت به عقبنشینی کردند. این بخشی از حوادث انقلاب در شهر بجنورد بود، که در کتاب تاریخ انقلاب بجنورد، درجشده است. پایان پیام/س